هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
من و برادرم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ما ماشین می خوایم یالّا

ما یک ماشین سمند داشتیم.چند هفته پیش پدرم آن را فروخت.ما دیگر نمی توانستیم به پارک برویم.برای این که ما دیگر ماشین نداشتیم. برای همین من و برادرم صبر کردیم تا یک روز پدرم گفت:«دو هفته ی دیگر ما ماشین می خریم.» به خاطر همین برادرم حسام هر شب از پدرم می پرسد:«بابا ماشین خریدی؟»

ادامه ی این داستان وقتی ماشین خریدیم ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گاهی یوسف،گاهی مامان ( شنبه 90/3/28 :: ساعت 6:9 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تغییر آدرس
هدیه ی روز پسر!
آلبالو کیلویی 3000 تومان
ما ماشین می خوایم یالّا
خانه ی ماو ماجراهایش
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 22380
» درباره من

من و برادرم

» آرشیو مطالب
تیر 89
شهریور 89
مهر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کلکسیون بهترین تمبرهای جهان
دانشمند کوچک؛سیدامیرحسین
ذوالفقار؛سراج الدین
آتش؛محمدعلی
مردشمشیری؛سیدمحمد
بچه مشهدی؛سیدمحمدرضا
علی پولویی؛سیدعلیرضا

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب