سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر مردمان روزگارى آید که جز سخن چین را ارج ننهند ، و جز بدکار را خوش طبع نخوانند ، و جز با انصاف را ناتوان ندانند . در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند ، و بر پیوند با خویشاوند منّت گذارند ، و عبادت را وسیلت بزرگى فروختن بر مردم انگارند . در چنین هنگام کار حکمرانى با مشورت زنان بود ، و امیر بودن از آن کودکان و تدبیر با خواجگان . [نهج البلاغه]
من و برادرم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ما ماشین می خوایم یالّا

ما یک ماشین سمند داشتیم.چند هفته پیش پدرم آن را فروخت.ما دیگر نمی توانستیم به پارک برویم.برای این که ما دیگر ماشین نداشتیم. برای همین من و برادرم صبر کردیم تا یک روز پدرم گفت:«دو هفته ی دیگر ما ماشین می خریم.» به خاطر همین برادرم حسام هر شب از پدرم می پرسد:«بابا ماشین خریدی؟»

ادامه ی این داستان وقتی ماشین خریدیم ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گاهی یوسف،گاهی مامان ( شنبه 90/3/28 :: ساعت 6:9 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تغییر آدرس
هدیه ی روز پسر!
آلبالو کیلویی 3000 تومان
ما ماشین می خوایم یالّا
خانه ی ماو ماجراهایش
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 21285
» درباره من

من و برادرم

» آرشیو مطالب
تیر 89
شهریور 89
مهر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کلکسیون بهترین تمبرهای جهان
دانشمند کوچک؛سیدامیرحسین
ذوالفقار؛سراج الدین
آتش؛محمدعلی
مردشمشیری؛سیدمحمد
بچه مشهدی؛سیدمحمدرضا
علی پولویی؛سیدعلیرضا

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب