امشب من و برادرم رفتیم پارک . ما دو تا اسباب بازی سوار شدیم . که یهو ! سر اسباب بازی دوم ِِحسام ، شلوار من پاره شد . بابای من گفت : اشکال نداره سه شنبه شب دوباره می یام . یک چیپس خریدیم و به خانه برگشتیم .من اول ناراحت بودم . ولی بعدش دیدم که سه شنبه شب رفتن بهتر از هیچی است . من دوست دارم که دو تا از دوستهایم که نام شان محمد و امیرحسین است بیان وبلاگ من را مشاهده کنند و نظر بدهند . ما که قم رفته بودیم هم با یکی از دوستای مامان آشنا شدم و هم یک دوست تازه به نام علی و برادرش محمد پیدا کردم . ما با هم توی پارک خیلی خوش گذروندیم . تازه من هر وقت رفته بودم چیپس بخرم چند نفر آدم دیدم که بالای پله ها داشتند فوتبال دستی بازی می کردند